تو یک نفس کشیدی و دم آفریده شد
با راه رفتن تو قدم آفریده شد
خالق نشسته بود که مدح تو را کند
اینجا گمان کنم که قلم آفریده شد
یا پیش تر ز جود و کرم بوده ای حسن
یا هم زمان با تو کرم آفریده شد
ای لال باد آن که تو را بی حرم شمرد
از ناز شصت توست حرم آفریده شد
روز جمل تو حیدر ثانی شدی حسن
پای شجاعت تو جنم آفریده شد
از مردم عرب که تو خیری ندیده ای
پس بهر یاری تو عجم آفریده شد
تا شکل بی قراری شب های تو شوم
این اشک های چشم ترم آفریده شد


وقتی حسن به معنی صبر است ، غصه نیست
گر صد هزار رنج و الم آفریده شد
باید که شکل پر زدنت فرق هم کند
پس لا جرم پیاله سم آفریده شد
پای کتاب زندگی پر بلایتان
اشک خدا چکیده و غم آفریده شد

((حسین صیامی))