امشب صفای دیگری دارد شبستان

سیده تکتم حسینیتصویر مهتاب و شب و آیینه‌بندان...
امشب صفای دیگری دارد شبستان

گلدسته‌ها و آسمان سورمه‌ای رنگ
نقش و نگار کاشی و گلهای ایوان

شهر از هیاهوها پر اما با حضورت
آرامش باغ ارم دارد خیابان

جایی به غیر از خانه امن شما نیست
چتر امانی، بر سر ما بی‌پناهان

در ساحل آرامشت پهلو گرفتند ...
دل‌های طوفان‌دیده جمعی پریشان

گنبد ... کبوتر .. اشتیاق روشن ابـــر...
حس زیارتنامه خواندن زیر باران

قلبم هوایی می‌شود، پَر می‌کشد باز
با شوق معصومانه‌ای سمت خراسان

۱۶ شهریور ۹۳ ، ۱۶:۳۷ ۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
حدیث وصل

یک قطعه از بهشت در آغوش مشهد است

رضا عابدین زادههرچند حال و روز زمین و زمان بد است
یک قطعه از بهشت در اغوش مشهد است

حتی فرشته‌ای که به پابوس آمده
اینجا میان رفتن و ماندن مردد است

اینجا مدینه نیست، نه اینجا مدینه نیست
پس بوی عطر کیست که مثلِ “محمد” است

حتی اگر به اخر خط هم رسیده‌ای
اینجا برای عشق شروعی مجدد است

جایی که آسمان به زمین وصل می‌شود
جایی که بین عالم و آدم زبانزد است

هرجا “دلی” شکست ب اینجا بیاورید
اینجا بهشت، شهر خدا، شهر مشهد است

۱۶ شهریور ۹۳ ، ۱۶:۳۲ ۱ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰
حدیث وصل

هرگز نمیرد آنکه دلش جلد مشهد است

سید حسن رستگارباید غبار صحن تو را توتیا کنند
«آنان که خاک را به نظر کیمیا کنند»

هو هوی باد نیست که پیچیده در رواق
خیل ملائکند رضا یا رضا کنند

بازار عاشقان تو از بس شلوغ شد
ما شاعرت شدیم که مارا سوا کنند

«هر گز نمیرد آنکه دلش» جَلد مشهد است
حتی اگر که بال و پرش را جدا کنند

هر کس به مشهد آمد و حاجت گرفت و رفت
او را به درد کرب و بلا مبتلا کنند

دردی عظیم و سخت که آن درد را فقط
با یک نگاهِ گوشه چشمت دوا کنند

از آن حریم قدسی‌ات آقای مهربان!
«آیا شود که گوشهٔ چشمی به ما کنند»

((سید حسن رستگار))

۱۶ شهریور ۹۳ ، ۱۶:۲۱ ۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰
حدیث وصل

احساس خواهد کرد کوه نور می بیند

احساس خواهد کرد کوه نور می بیند

وقتی که شهرت را کسی از دور می بیند

احساس انسانی که روی تکه ی چوبی

در عمق تاریکی دریا ، نور می بیند

جای قدمهای بهشتی تو را عاشق

در کوچه باغ سبز نیشابور می بیند

زائر همان آنی که مشهد می رسد ، خود را

با بچه آهوی شما محشور می بیند

هر کس که می آید میان صحن های تو

شور خودش را گوشه ی ماهور می بیند

با اشک می آید ولی دلخوش به روزی که

بالای بالینش تو را در گور می بیند

شاعر نگاهش سمت گنبد میرود اما

جای کبوتر دسته های حور می بیند

در بیت هشتم صحن کهنه – پنجره فولاد

انگار می گویند : مردی کور می بیند ...

۱۶ شهریور ۹۳ ، ۱۴:۵۲ ۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰
حدیث وصل

که من یک شاعر درباری ام مداح سلطان ام

سید حمید رضا برقعیهمیشه قبل هر حرفی برایت شعر می‌خوانم
قبولم کن من آداب زیارت را نمی‌دانم


نمی‌دانم چرا این قدر با من مهربانی تو
نمی‌دانم کنارت میزبانم یا که مهمانم


نگاهم روبه‌روی تو بلاتکلیف می‌ماند
که از لبخند لبریزم، که از گریه فراوانم


به دریا می‌زنم، دریا ضریح توست غرقم کن
در این امواج پرشوری که من یک قطره از آنم


سکوت هرچه آیینه، نمازم را طمأنینه
بریز آرامشی دیرینه در سینه پریشانم


تماشا می‌شوی آیه به آیه در قنوت من
تویی شرط و شروط من اگر گاهی مسلمانم


اگر سلطان تویی دیگر ابایی نیست می‌گویم: 
که من یک شاعر درباری‌ام مداح سلطانم

لینک دکلمه ی این شعر

۱۶ شهریور ۹۳ ، ۱۲:۴۵ ۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰
حدیث وصل

ای راهب کلیسا دیگر مزن به ناقوس

سید حمید رضا برقعیای راهب کلیسا دیگر مزن به ناقوس

خاموش کن صدارا، نقاره می زند طوس

آیا مسیح ایران کم داده مرده را جان

جانی دوباره بردار با ما بیا به پابوس

آنجا که خادمینش از روی زائرینش

گرد سفر بگیرند با بال ناز طاووس

خورشید آسمان ها در پیش گنبد او

رنگی ندارد آری چیزی شبیه فانوس

رویای ناتمامم ساعات در حرم بود

باقی عمر اما افسوس بود و کابوس

وقتی رسیدی آنجا در آن حریم زیبا

زانو بزن به پای بیدار خفته در طوس...

۱۶ شهریور ۹۳ ، ۱۲:۲۰ ۲ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰
حدیث وصل

دل سادات در ایران بگیرد

سیده تکتم حسینینشسته برف پیری روی مویت دلم می خواست تا باران بگیرد

تنت از خستگی خرد و خمیر است بیا تا خانه بوی نان بگیرد

بهـــــاران از تو تصویـــری ندارد، پــدر پاییـــــز تقصیـــری ندارد

نمی خواهم که در این فصل غربت دل پرمهــرت از آبان بگیرد

غریب و خسته و بی سرپناهم، سیاه است آسمان بختگاهم

برای برگ های زرد عمـــــرم بگـــو جنگل حنــابندان بگیــــرد

پدر اندوه در دلهــا زیاد است سرِ راه تو مشکل ها زیاد است

بگو کی می رسد از راه آن روز که بر ما زندگــی آسان بگیرد

خدا قوت.. نباشی خسته ای ماه از این دنیای تاریک و پر از آه

خدای یوسف ِ افتـــاده در چاه تقاصت را از ایــن زندان بگیرد..

خدا را شکــــر اگر امروز غـــــم هست

حرم هست و حرم هست و حرم هست

خودت گفتی به من امکان ندارد

دل سادات در ایــران بگیرد

۱۶ شهریور ۹۳ ، ۱۱:۴۰ ۲ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰
حدیث وصل

ایوان نجف عجب صفایی دارد

قاسم صرافاندیوانه ی آنم که وفایی دارد

آن یار که چشم دلربایی دارد

این ذکر مرا همیشه دیوانه کند

ایوان نجف عجب صفایی دارد

هر قلب به سینه قبله گاهی دارد

هر قبله برای خود خدایی دارد

اما زدرون کعبه فرمود خدا

ایوان نجف عجب صفایی دارد

حاجی به حرم حال و هوایی دارد

در وقت طواف ربّنایی دارد

بر گرد حرم مهدی زهرا گوید

ایوان نجف عجب صفایی دارد

ای کعبه به خود مبال از روی شرف

جایت بنشین که هرکه جایی دارد

الحق که ملائکه چنین می گویند

ایوان نجف عجب صفایی دارد

عشق من و تو چه ماجرایی دارد

این قصّه چه شاهی چه گدایی دارد

من بین صفا و مروه هم می گویم

ایوان نجف عجب صفایی دارد

((قاسم صرافان))

در کانال حدیث وصل عضو شوید : @hadisevasl

۱۶ شهریور ۹۳ ، ۰۴:۰۰ ۳ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰
حدیث وصل

دین اسلام نه اسلام ابو سفیانی است

سید حمید رضا برقعی

باز از بام جهان بانگ اذان لبریز است 
مثنوی بار دگر از هیجان لبریز است 
دشمن از وادی قرآن و نماز آمده است 
لشکر ابرهه از سوی حجاز آمده است 
با شماییم شمایی که فقط شیطانی است 
(دین اسلام نه اسلام ابوسفیانی است) 
با شماییم که در آتش خود دود شدید 
فخر کردید که هم کاسهء نمرود شدید 
گرد باد آتش صحراست بترسید از آن 
آه این طایفه گیراست بترسید از آن 
هان! بترسید که دریا به خروش آمده است 
خون این طایفه این بار به جوش آمده است 

ادامه مطلب...
۱۶ شهریور ۹۳ ، ۰۰:۰۰ ۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰
حدیث وصل
شنبه, ۱۵ شهریور ۱۳۹۳، ۰۸:۰۰ ب.ظ حدیث وصل
به سلیمان برسد از طرف مور سلام

به سلیمان برسد از طرف مور سلام

مجید تالباز هم دربدر شب شدم ای نور سلام

باز هم زائرتان نیستم از دور سلام

با زبانی که به ذکرت شده مامور سلام

به سلیمان برسد از طرف مور سلام

کاش سمت حرمت باز شود پنجره ها

باز از دوریت افتاده به کارم گره ها

 

ننوشته ست گنهکار نیاید به حرم

پس بیایید اگر خوب و اگر بد به حرم

برسد خواهش این ناله ی ممتد به حرم

زود ما را برسانید به مشهد به حرم

 

مست از آنیم که از باده به خم آمده ایم

ما سفارش شده ایم، از ره قم آمده ایم

ادامه مطلب...
۱۵ شهریور ۹۳ ، ۲۰:۰۰ ۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰
حدیث وصل