۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «شعر در مورد حضرت رقیه» ثبت شده است

پنجشنبه, ۶ آذر ۱۳۹۳، ۰۷:۳۴ ب.ظ حدیث وصل
کیست امشب در دل طوفانی او جا کند

کیست امشب در دل طوفانی او جا کند

کیست امشب در دل طوفانی او جا کند

قطره های تاولش را راهی دریا کند

گرد و خاکی گشته بود اما هنوز آئینه بود

صفحه آئینه را فردای محشر وا کند

مشتی از خاکستر پروانه نیت کرده است

کنج این ویران سرا میخانه ای برپا کند

تار و پودی از لباس مندرس گردیده اش

می تواند دیده یعقوب را بینا کند

او که دارد پنجه ای مشکل گشا قادر نبود

چشمهای بسته بابای خودرا وا کند

گیسویش را زیر پای میهمانش پهن کرد

آنقدر فرصت نشد تا بوریا پیدا کند

خشت های این خرابه سنگ غسلش می شود

یک نفر باید دوباره غسل یک زهرا کند

گشته بود اما هنوز آئینه بود

صفحه آئینه را فردای محشر وا کند

مشتی از خاکستر پروانه نیت کرده است

کنج این ویران سرا میخانه ای برپا کند

تار و پودی از لباس مندرس گردیده اش

می تواند دیده یعقوب را بینا کند

ادامه مطلب...
۰۶ آذر ۹۳ ، ۱۹:۳۴ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
حدیث وصل
سه شنبه, ۴ آذر ۱۳۹۳، ۰۴:۱۳ ب.ظ حدیث وصل
مادرم نذر تو را هر وقت هم زد گریه کرد

مادرم نذر تو را هر وقت هم زد گریه کرد

ابرِ مستی تیره گون شد باز بی حد گریه کرد

با غمت گاهی نباید ساخت، باید گریه کرد 

امتحان کردم ببینم سنگ می فهمد تو را

از تو گفتم با دلم، کوتاه آمد؛ گریه کرد

ای که از بوی طعام خانه ها خوابت نبرد

مادرم نذر تو را هر وقت هم زد گریه کرد 

با تمام این اسیران فرق داری، قصه چیست؟

هر کسی آمد به احوالت بخندد گریه کرد 

از سر ایمان به داغت گاه می گویم به خویش

شاید آن شب «زجر» هم وقتی تو را زد گریه کرد

ادامه مطلب...
۰۴ آذر ۹۳ ، ۱۶:۱۳ ۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
حدیث وصل