۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «شعر زینبی» ثبت شده است

پنجشنبه, ۶ آذر ۱۳۹۳، ۰۸:۲۲ ب.ظ حدیث وصل
گریه خوب است که بر معجر زینب باشد

گریه خوب است که بر معجر زینب باشد

خوبیِ گریه در آن است که در شب باشد

گریه خوب است که بر معجر زینب باشد

زینب از هر چه مجال است به یک گوشه گریخت

شاه عالم مگر این قدر مودب باشد!؟

حدسم این است که در عمر نکرده است تبی

شعله داغ است، چه معناست در او تب باشد؟

هر شب از کودکی اش داده سلامی به حسین

عشق خوب است که چون عیش مرتّب باشد

پنج تن گرد سرش دست فشان می چرخند

کعبه دل خوشکنکی شد که مکعب باشد

مست و مستور زآبشخور هم می نوشند

چه عجب گر به نجف مرقد زینب باشد

احتیاطاً همه باید که بر او سجده بریم

روز محشر چه بسازیم گر او رب باشد؟

جانمازی که به ایوان دمشق افتاده

خود به خود جانب سلطان دمشق افتاده

ادامه مطلب...
۰۶ آذر ۹۳ ، ۲۰:۲۲ ۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
حدیث وصل
شنبه, ۲۴ آبان ۱۳۹۳، ۰۴:۳۹ ب.ظ حدیث وصل
مانند یک فرشته ی از پا نشسته بود

مانند یک فرشته ی از پا نشسته بود

مانند یک فرشته ی از پا نشسته بود
غمگین تر از همیشه در آنجا نشسته بود
هشتاد و چار حوریه دور نگاش بود
دور از نگاه مردم دنیا نشسته بود
بر روی دامنش که نسیم مدینه داشت
تنها نماد کوچک زهرا نشسته بود
پایین پای محمل مانند منبرش
موسی نشسته بود، مسیحا نشسته بود
می خواست خطبه ای به زبانش بیاورد
بی خود نبود این همه بالا نشسته بود

ادامه مطلب...
۲۴ آبان ۹۳ ، ۱۶:۳۹ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
حدیث وصل