۳ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «قیصر امین پور» ثبت شده است

يكشنبه, ۲۶ بهمن ۱۳۹۳، ۰۴:۴۸ ب.ظ حدیث وصل
به یادت داغ بر دل می نشانم(به همراه موسیقی شعر)

به یادت داغ بر دل می نشانم(به همراه موسیقی شعر)

به یادت داغ بر دل می نشانم
ز دیده خون به دامن می فشانم
چو نی،  گر نالم از سوز جدایی
نیستان را  به آتش  می کشانم

به یادت ای چراغ روشن من
زداغ دل بسوزد دامن من
ز بس در دل، گل یادت  شکوفاست
گرفته بوی گل ، پیراهن من

همه شب خواب بینم ، خواب دیدار
دلی دارم ، دلی بی تاب دیدار
تو خورشیدی و من شبنم چه سازم
نه تاب دوری و نه تاب دیدار

ادامه مطلب...
۲۶ بهمن ۹۳ ، ۱۶:۴۸ ۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
حدیث وصل
شنبه, ۱۵ آذر ۱۳۹۳، ۰۳:۴۲ ب.ظ حدیث وصل
از خویش میروم که تو با خود بیاری ام

از خویش میروم که تو با خود بیاری ام

از نو شکفت نرگس چشم انتظاری ام
گل کرد خارخار شب بی قراری ام
تا شد هزار پاره دل از یک نگاه تو
دیدم هزار چشم درآیینه کاری ام
گر من به شوق دیدنت از خویش می روم
از خویش می روم که تو با خود بیاری ام
بود و نبود من همه از دست رفته است
باری مگر تو دست برآری به یاری ام
کاری به کار غیر ندارم که عاقبت
مرهم نهاد نام تو بر زخم کاری ام
تا ساحل قرار تو چون موج بی قرار
با رود رو به سوی تو دارم که جاری ام
با ناخنم به سنگ نوشتم: بیا، بیا
زان پیشتر که پاک شود یادگاری ام

((قیصر امین پور))

۱۵ آذر ۹۳ ، ۱۵:۴۲ ۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
حدیث وصل

باز هم اول مهر آمده بود

قیصر امین پورباز هم اول مهر آمده بود

و معلم آرام

اسم ها را می خواند.

اصغر پورحسین!

پاسخ آمد: حاضر.

قاسم هاشمیان!

پاسخ آمد: حاضر.

اکبر لیلا زاد...

پاسخش را کسی از جمع نداد.

بار دیگر هم خواند:

اکبر لیلازاد!

پاسخش را کسی از جمع نداد

همه ساکت بودیم

جای او اینجا بود

اینک اما، تنها

یک سبد لاله ی سرخ

در کنار ما بود

لحظه ای بعد، معلم سبد گل را دید

شانه هایش لرزید

همه ساکت بودیم

ناگهان در دل خود زمزمه ای حس کردیم

گل فریاد شکفت!

همه پاسخ دادیم:

حاضر، ما همه اکبر لیلا زادیم

۰۵ مهر ۹۳ ، ۱۶:۳۳ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
حدیث وصل