۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «محمد جواد شاهمرادی» ثبت شده است

سه شنبه, ۲۵ آذر ۱۳۹۳، ۰۳:۳۵ ب.ظ حدیث وصل
ما خواب بودیم و تو پرچم را نخواباندی

ما خواب بودیم و تو پرچم را نخواباندی

یخ بست دنیا در دلم ، "یخ بستن"ی آنی
"یخ بستن"ی آن طور که تنها تو می دانی

چیزی شبیه بهت تو از حال و روز ما
وقتی که داری روز.. نه شب نامه می خوانی

آری، شب آن بیرون،قیامت کرده ..حق داری
ما را نبخشی ّ و برامان دل بسوزانی

وقتی تو را دیدم تنم لرزید.. خندیدی..
-درچشم هایت اشک ها در لاله گردانی

بغضم گرفت از حرف هایی که نمی گفتی
خشکم زد از پرسه در آن چشمان بارانی

..فرمانروای درد، روی تخت درمانگاه..
..گم کردن خورشید در خواب زمستانی

ما خواب بودیم و تو پرچم را نخواباندی
ما خواب ماندیم و تو این جا رو به ویرانی..

ادامه مطلب...
۲۵ آذر ۹۳ ، ۱۵:۳۵ ۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
حدیث وصل
پنجشنبه, ۲۹ آبان ۱۳۹۳، ۰۸:۵۸ ب.ظ حدیث وصل
ای سکر آِیه هات به سر مستی صدات

ای سکر آِیه هات به سر مستی صدات

ای سُکرِ آیه‌هات به سَر‌مستی صِدات!
ای چشم‌هات مَعنی و لب‌هات آیه‌هات...!
در سینۀ تو معجزۀ جاری ابد
در قصّۀ ازل، نفست نفخۀ حیات...
ای نیزه‌ها ابولهبِ سورۀ سَرَت!
ای خونِ منتشر شده‌ات آیۀ زکات!
ای نامِ مُستعارت قرآنِ محکمات!
ای آفتابْ پیشِ تو و سایۀ تو مات!
قبله‌نمای گُم‌شدۀ ما! هُمای ما!
قرآنِ ناطقِ شبِ ما! کشتی نجات!
بشکن نمازِ باطلِ امواجِ مُرده را
ما تشنه‌‌ایم، تشنۀ توفانی از فُرات...
لب باز کن، به لهجۀ قرآن اذان بگو
تا بگذریم راکع و ساجد از این صراط
آن روز، عشق را به چه نامی صدا زدی
در خَلسۀ قُنوتَت و در ذکرِ ربّنات؟
آن روز ظهر، از چه سماعی که دَم زدی،
هستی به اقتدای تو افتاد در نشاط؟
ای نامِ مُستعارت قرآنِ مُحکمات!
ای آفتاب، پیشِ تو و سایۀ تو مات!

ادامه مطلب...
۲۹ آبان ۹۳ ، ۲۰:۵۸ ۱ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰
حدیث وصل