يكشنبه, ۲۶ بهمن ۱۳۹۳، ۰۴:۱۵ ب.ظ
حدیث وصل
مستی نه از پیاله نه از خم شروع شد
از جادة سهشنبه شب قم شروع شد
آیینه خیره شد به من و من به آیینه
آن قدر خیره شد که تبسم شروع شد
خورشید ذرهبین به تماشای من گرفت
آنگاه آتش از دل هیزم شروع شد
وقتی نسیم آه من از شیشهها گذشت
بیتابی مزارع گندم شروع شد
موج عذاب یا شب گرداب؟! هیچ یک
دریا دلش گرفت و تلاطم شروع شد
۲۶ بهمن ۹۳ ، ۱۶:۱۵
۱
۰
حدیث وصل