۲۰ مطلب در آبان ۱۳۹۳ ثبت شده است

پنجشنبه, ۲۹ آبان ۱۳۹۳، ۰۹:۳۰ ب.ظ حدیث وصل
برترین تک بیت های عاشورایی (1)

برترین تک بیت های عاشورایی (1)

خبر آمد سری بر نیزه ها قرآن تلاوت کرد
کسی جز آل پیغمبر ندارد این هنرها را
((سید علی اصغر صالحی))


هرآدمی ز رفتن خود ردّ پا گذاشت
اما چرا ز رفتن تو ردّ دست ماند؟
((مهدی رحیمی))


اقرأ به نام عشق در این دشت پر بلا
بالای نیزه بود که قرآن شروع شد
((رضا احسان پور))


زینب که روی نیزه هفتاد و دو سر دیده است
در کودکی تشییع مفقود الاثر دیده است
((زهرا بشری موحد))

ادامه مطلب...
۲۹ آبان ۹۳ ، ۲۱:۳۰ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
حدیث وصل
پنجشنبه, ۲۹ آبان ۱۳۹۳، ۰۸:۵۸ ب.ظ حدیث وصل
ای سکر آِیه هات به سر مستی صدات

ای سکر آِیه هات به سر مستی صدات

ای سُکرِ آیه‌هات به سَر‌مستی صِدات!
ای چشم‌هات مَعنی و لب‌هات آیه‌هات...!
در سینۀ تو معجزۀ جاری ابد
در قصّۀ ازل، نفست نفخۀ حیات...
ای نیزه‌ها ابولهبِ سورۀ سَرَت!
ای خونِ منتشر شده‌ات آیۀ زکات!
ای نامِ مُستعارت قرآنِ محکمات!
ای آفتابْ پیشِ تو و سایۀ تو مات!
قبله‌نمای گُم‌شدۀ ما! هُمای ما!
قرآنِ ناطقِ شبِ ما! کشتی نجات!
بشکن نمازِ باطلِ امواجِ مُرده را
ما تشنه‌‌ایم، تشنۀ توفانی از فُرات...
لب باز کن، به لهجۀ قرآن اذان بگو
تا بگذریم راکع و ساجد از این صراط
آن روز، عشق را به چه نامی صدا زدی
در خَلسۀ قُنوتَت و در ذکرِ ربّنات؟
آن روز ظهر، از چه سماعی که دَم زدی،
هستی به اقتدای تو افتاد در نشاط؟
ای نامِ مُستعارت قرآنِ مُحکمات!
ای آفتاب، پیشِ تو و سایۀ تو مات!

ادامه مطلب...
۲۹ آبان ۹۳ ، ۲۰:۵۸ ۱ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰
حدیث وصل
پنجشنبه, ۲۹ آبان ۱۳۹۳، ۰۸:۰۸ ب.ظ حدیث وصل
دیگر چه داشت حضرت حق گر تو را نداشت

دیگر چه داشت حضرت حق گر تو را نداشت

هستی بدون گوهر مهرت بها نداشت

دیگر چه داشت حضرت حق ، گر تو را نداشت ؟

گلخانه بود اگر همه عالم بدون تو

ویرانه بود بی گل رویت ، صفا نداشت

ایجاد ممکنات به عشق تو بود و بس

بیهوده بود خلقت اگر کربلا نداشت

شیرازه ی کتاب وجود از وجود توست

بی تو حسین ، عالم امکان بقا نداشت

سر خط مشق خلقت حق ، نام پاک توست

بی تو صحیفه ی ازلی ابتدا نداشت

بی بهره از تجلی روح عظیم توست

بی همتی که مجلس ذکرت بپا نداشت

ادامه مطلب...
۲۹ آبان ۹۳ ، ۲۰:۰۸ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
حدیث وصل

شکست خطبه ی زینب ستون کاخش را

 هزار و نهصد و پنجاه زخم ، برتن داشت

درون هر گل زخمش ، هزار گلشن داشت

تمام حرمت آیینه ها شکسته شدند

زجنس آیه قرآن ، اگرچه جوشن داشت

فدای دین پیمبر، هزار جان حسین

برای دادن جان، حجت مبرهن داشت

برای دلهره های رقیه ، آرامش

برای اصغر خود، یاس داشت ، سوسن داشت

دوباره رفت برای هدایت امت

به روی دست مبارک، دلیل متقن داشت

ولی برای شکست حقیقت مطلق

یکی به دست کمان، دیگری فلاخن داشت

حسین، اصغر شش ماهه را به پیش آورد

سپاه مور و ملخ را یلی تهمتن داشت

برای موعظه آمد، ولی به هم گفتند

که داشت تیر سه شعبه؟ که قصد کشتن داشت؟

ادامه مطلب...
۲۹ آبان ۹۳ ، ۰۹:۱۵ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
حدیث وصل
چهارشنبه, ۲۸ آبان ۱۳۹۳، ۰۴:۳۴ ب.ظ حدیث وصل
هزار و نهصد و پنجاه تا یعنی(بحر طویل)

هزار و نهصد و پنجاه تا یعنی(بحر طویل)

همین که آب می بیند وَ یا قصاب می بیند

و یاگهواره ای را بین پیچ و تاب می بیند

به پیش چشم هایش چندتا تصویر می آید

ز یک سو در بغل قنداقه، مردی پیر می آید

ز یک سو حرمله باتیر می آید…

جوان وقتی که می بیند به هر گوشه

می افتد یاد بابا و جگر گوشه

به یاد قد وبالای علی اکبر

و جسم اربا اربای علی اکبر

به یاد قاسمی که قامتش گردیده هم پای علی اکبر

و هی تصویر در تصویر می بیند

تمام نخل ها را تیر می بیند

ادامه مطلب...
۲۸ آبان ۹۳ ، ۱۶:۳۴ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
حدیث وصل
چهارشنبه, ۲۸ آبان ۱۳۹۳، ۰۳:۴۴ ب.ظ حدیث وصل
در تشنگی سراب به دردی نمی خورد

در تشنگی سراب به دردی نمی خورد

در تشنگی سراب به دردی نمی خورد

تنها خیال آب به دردی نمی خورد

حرفی بزن که اشک مرا در بیاوری

این جام بی شراب به دردی نمی خورد

باید به زیر نور بزرگان جلوس کرد

در سایه ، آفتاب ، به دردی نمی خورد

از این به بعد مَعْطلِ این دل نمی شوم

این خانه ی خراب به دردی نمی خورد

از منظر نگاه شما جلوه دیدنی ست

عکس بدون قاب به دردی نمی خورد

جان مرا بگیر ولی گریه را نگیر

چشمه بدون آب به دردی نمی خورد

چشمی بده که قلب مرا زیر و رو کند

گریه مرا کنار تو با ابرو کند

ادامه مطلب...
۲۸ آبان ۹۳ ، ۱۵:۴۴ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
حدیث وصل
دوشنبه, ۲۶ آبان ۱۳۹۳، ۰۴:۱۸ ب.ظ حدیث وصل
او که نامش کوه ها را از غرور انداخته ست

او که نامش کوه ها را از غرور انداخته ست

غم درون سینه ام یکباره شور انداخته ست

کودکی سنگی در این حوض بلور انداخته ست 

کاش با ته جرعه ای جان مرا روشن کند

او که در پستو شراب از جنس نور انداخته ست

مثل مینا گرچه دست افشان به بزم اش بوده ام

او مرا لاجرعه نوشیده ست و دور انداخته ست

من کجا کی می رسد دستم به آن بالابلند؟

او که نامش کوه ها را از غرور انداخته ست 

با تنی آکنده از زخم و دلی لبریز داغ

زندگی ما را میان آب شور انداخته ست 

ادامه مطلب...
۲۶ آبان ۹۳ ، ۱۶:۱۸ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
حدیث وصل
شنبه, ۲۴ آبان ۱۳۹۳، ۰۵:۰۹ ب.ظ حدیث وصل
اصلاً حسین جنس غمش فرق میکند

اصلاً حسین جنس غمش فرق میکند

اصلاً حسین جنس غمش فرق می کند

این راه عشق پیچ و خمش فرق می کند 

اینجا گدا همیشه طلبکار می شود

اینجا که آمدی کرمش فرق می کند

شاعر شدم برای سرودن برایشان

این خانواده، محتشمش فرق می کند 

“صد مرده زنده می شود از ذکر یا حسین”

عیسای خانواده دمش فرق می کند 

از نوع ویژگی دعا زیر قبه اش

معلوم می شود حرمش فرق می کند 

ادامه مطلب...
۲۴ آبان ۹۳ ، ۱۷:۰۹ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
حدیث وصل
شنبه, ۲۴ آبان ۱۳۹۳، ۰۴:۵۸ ب.ظ حدیث وصل
حب الحسین رشته تحصیلی شماست

حب الحسین رشته تحصیلی شماست

حب الحسین رشته تحصیلی شـــماست

دانشسرای عشق و جنون شهر کربلاست

در مبـحـث حسـین شـنـاسـی مـوفـــقـید

 موضـوع بـحث سینه زدن پای روضه هاست

تــا روز حـشر مــدرک تــان را نـمی دهـند

 بــر گ قبــولی هــمه در پــوشه خـداست

پــاییـن کــارنــامه ی  هــرکـس نوشته اند

 ایــن مـهر سرخ، مهر شـهنشاه کـربلاست

مـحــشر کـنـار  درب جـنــان داد میــزنیــد

 مــردم نـدیـده ایـد کــه آقـای مـا کجـاست

تنها به عشق اوست که اینجا رسیده ایم

 جنــت بــدون حضـرت اربـاب بی صفـاست

نـــاگـاه جبــر ئیــل امــیــن نــالــه میــزنــد

آقای تان حسین همان مرد سرجداست؟!

محشــر دوبــاره از غــم او ســینه مـیزنـید

آنجــا خــدا به خیر کند محـشری به پاست

((وحید قاسمی))

۲۴ آبان ۹۳ ، ۱۶:۵۸ ۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
حدیث وصل
شنبه, ۲۴ آبان ۱۳۹۳، ۰۴:۵۶ ب.ظ حدیث وصل
این مملکت سفینه ی سالار زینب است

این مملکت سفینه ی سالار زینب است


محشور می‌شویم‌ قیامت‌ چو با حسین‌

جای‌ سلام‌ جمله‌ بگوئیم‌ "یا حسین‌"...

تاریخ‌ زنده‌ از جریان‌ محرّم‌ است

سرچشمۀ‌ بقاست،‌ ز خون‌ خدا حسین‌...

در قلب‌ سنگ‌ زمزمه‌ تاثیر می‌کند

کرده‌ جماد را، به‌ غمش‌ مبتلا حسین‌...

حتی‌ درخت‌ مویه‌ کند در عزای‌ او

بیچاره‌ کرده‌ اُستُنِ‌ حنّانه‌ را حسین‌...

امواج‌ بحر و غرّش‌ رعد و نوای‌ نی

اکسیر عشق‌ و جاذبۀ‌ کهربا، حسین‌...

لطف‌ سحر، نشاط‌ محبت‌، صفای‌ دل

بوی‌ بهشت‌ و عطر نسیم‌ صبا، حسین‌

عالم‌ فدای‌ بانوی‌ مظلومه‌ای‌ که‌ گفت:

"آیم‌ به‌ خیمه‌ها، چو بگوئید یا حسین"...‌

خنجر، سنان‌، سه‌ شعبه‌ و شمشیر و نیزه‌ها

با اذن‌ وی‌ مقاتله‌ کردند با حسین‌...

هر جا زنید خیمه‌ همانجاست‌ کربلا

واللّهِ‌ نیست،‌ گم‌ شده‌ در کربلا حسین‌...

ادامه مطلب...
۲۴ آبان ۹۳ ، ۱۶:۵۶ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
حدیث وصل