پنجشنبه, ۴ دی ۱۳۹۳، ۰۲:۲۰ ب.ظ
حدیث وصل
ذو الفقار تو دو دم دارد و عیسی یک دم
پس اولوالعزم ز شمشیر تو یکدم عقب است
نام من را بنویسید به ایوان نجف
نشد از نام سگ کهف کتاب آلوده
مطرب اگر دچار تو گردد سر گذر
قرآن به کف به زلف تو بندد سه تار را
ما بهتریم جان علی یا ملائکه
ما را بچسب نه ملک بال دار را
احمد به آفتاب غدیرت رسیده است
ای باغ من فدای پیمبر رسانی ات
دم کشیدند همه سبز دلان در هیئت
چای سادات اگر سبز نباشد عجب است
از خاک کشتگان تو باید سبو دمد
مست است از نیام تو عمرو بن عبدود
در عهد تو رطوبت می زد به هر بلد
خورشید مست کرد و دو دور اضافه زد
دادی ز بس به دست پیاله مدار را
۹۳/۱۰/۰۴
۲
۰
حدیث وصل