دوشنبه, ۲۷ بهمن ۱۳۹۳، ۰۴:۴۴ ب.ظ
حدیث وصل
سرخوش زسبوی غم پنهانی خویشم
چون زلف تو سرگرم پریشانی خویشم
در بزم وصال تو نگویم زکم و بیش
چون آینه خو کرده به حیرانی خویشم
لب باز نکردم به خروشی و فغانی
من محرم راز دل طوفانی خویشم
یک چند پشیمان شدم از رندی و مستی
عمریست پشیمان زپشیمانی خویشم
از شوق شکرخند لبش جان نسپردم
شرمنده جانان زگران جانی خویشم
بشکستهتر ازخویش ندیدم به همه عمر
افسرده دل از خویشم و زندانی خویشم
هر چند امین، بسته دنیا نیم اما
دلبسته یاران خراسانی خویشم
در کانال حدیث وصل عضو شوید : @hadisevasl
۹۳/۱۱/۲۷
۰
۰
حدیث وصل
برای اولین بار وبلاگ شما را مشاهده کردم و بسیار خرسند شدم از اینکه علی هفتاد ملیون یار دارد
اما متاسفانه خیلی کم عمار دارد
پس یبایید عمار وار مناقب علی زمانه را به مردم خودمان بشناسانیم ،نکند ماجرای صفین تکرار شود
یا علی