دوشنبه, ۱ دی ۱۳۹۳، ۰۸:۲۵ ب.ظ
حدیث وصل
چشمان تو راهی است سوی آسمان باز
دستت گره ها کرده از کار جهان باز
بر دوستدارت در نخواهی بست وقتی
بوده دراین خانه رو به دشمنان باز
حق داشتی از من نگاهت را بگیری
آغوش وا کردی برایم مهربان باز
ای وای از آن روزی که جانت را گرفتند
ای وای ازآن روزی که شد در ناگهان باز
دیدی میان کوچه حیدر دست بسته است
پهلوی در دیدی که مادر هست جانباز
سخت است از این بیشتر روضه بخوانم
بگذار باشد آخر این داستان باز
((حسین عباسپور))
۰۱ دی ۹۳ ، ۲۰:۲۵
۱
۰
حدیث وصل
شنبه, ۸ آذر ۱۳۹۳، ۰۴:۴۶ ب.ظ
حدیث وصل
سکه ها ایمانشان را برد بیعت ها شکست
یک به یک سردارها رفتند قیمتها شکست
دست بدعت جانماز از زیر پای او کشید
در شب شومی که قبح هتک حرمتها شکست
خنجر مأموم بر پای امامش زخم زد
قامت دین را نماز بی بصیرت ها شکست
دشمنان زخمش زدند و دوستان زخم زبان
آه این آیینه را سنگ ملامت ها شکست
زهر جعده تلخ تر از صلح تحمیلی نبود
زهر را نوشید و بغضش بعد مدت ها شکست
((حسن عباسپور))
۰۸ آذر ۹۳ ، ۱۶:۴۶
۲
۰
حدیث وصل