به رسم عشق غزل در رسای فاطمه است
غزل که هیچ دو عالم فدای فاطمه است
به مدحش از دل و جان هم که مایه بگزارم
نهایت سخنم ابتدای فاطمه است
تمام زندگی اش جلوه ای خدای نماست
کمال مدح خدا در ثنای فاطمه است
هزار حاتم تایی طلوع یک جلوه
ز بخشش و کرم دستهای فاطمه است
کسی اگر که دلش تنگ شد برای بهشت
نشانی اش درِ عصمت سرای فاطمه است
به وقت رزم اگر ذولفقار افاقه نکرد
سلاح اخر حیدر دعای فاطمه است
۱۱ مهر ۹۳ ، ۱۷:۴۴
۱
۰
حدیث وصل
من آشنای غربت و رنجت نبودم و
تنها برای آمدنت هی گریستم
درکت نمیکنم غم دوری و هجر چیست
چون عمر طی نمودم و بی غصه زیستم
گفتم بیا که یاریتان میکنم ولی
“مردش نبوده ام سر حرفم بایستم”
صد بار آمدی و من اما نیامدم
من جز برای آمدنت ، وقفه چیستم ؟
برنامه های جمعه خود را که ریختم
شرمنده جایتان نشده بین لیستم
یک خواهش از شما که برای ظهورتان
در روز غیر جمعه بیا ، جمعه نیستم
((حمید رضا محسنات))
۱۱ مهر ۹۳ ، ۱۷:۱۲
۴
۰
حدیث وصل