گفتم: دلم به سردی غم های عالم است
گفتی: بخند مسأله جدی تر از غم است
در احترام پیچ و خم کوچه های شهر
سرها برای هرچه به غیر از خدا خم است
ساقی! کجاست باده؟ که در دست عاشقان
نوشابه های بحث برانگیز زمزم است
گرمای عشق نیست، که این بوسه های داغ
تعبیر تازه از اثرات جهنم است
دارم نمی رسم به خودم - قصه را ببند-
وقتی کلاغ، پاک کن قتل آدم است!
معشوقه ها، شلوغ خیابان، هجوم گرگ
« باز این چه شورش است که در خلق عالم است»
۱۲ مهر ۹۳ ، ۲۰:۲۱
۱
۰
حدیث وصل