يكشنبه, ۲۶ بهمن ۱۳۹۳، ۰۴:۴۸ ب.ظ
حدیث وصل
به یادت داغ بر دل می نشانم
ز دیده خون به دامن می فشانم
چو نی، گر نالم از سوز جدایی
نیستان را به آتش می کشانم
به یادت ای چراغ روشن من
زداغ دل بسوزد دامن من
ز بس در دل، گل یادت شکوفاست
گرفته بوی گل ، پیراهن من
همه شب خواب بینم ، خواب دیدار
دلی دارم ، دلی بی تاب دیدار
تو خورشیدی و من شبنم چه سازم
نه تاب دوری و نه تاب دیدار
۲۶ بهمن ۹۳ ، ۱۶:۴۸
۰
۰
حدیث وصل
شنبه, ۱۵ آذر ۱۳۹۳، ۰۳:۴۲ ب.ظ
حدیث وصل
از نو شکفت نرگس چشم انتظاری ام
گل کرد خارخار شب بی قراری ام
تا شد هزار پاره دل از یک نگاه تو
دیدم هزار چشم درآیینه کاری ام
گر من به شوق دیدنت از خویش می روم
از خویش می روم که تو با خود بیاری ام
بود و نبود من همه از دست رفته است
باری مگر تو دست برآری به یاری ام
کاری به کار غیر ندارم که عاقبت
مرهم نهاد نام تو بر زخم کاری ام
تا ساحل قرار تو چون موج بی قرار
با رود رو به سوی تو دارم که جاری ام
با ناخنم به سنگ نوشتم: بیا، بیا
زان پیشتر که پاک شود یادگاری ام
((قیصر امین پور))
۱۵ آذر ۹۳ ، ۱۵:۴۲
۱
۰
حدیث وصل