۶ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «مجید تال» ثبت شده است

سه ساله خواست بگوید علم نیفتاده

اگرچه عشق هنوز از سرم نیفتاده

ولی مسیر من و او به هم نیفتاده 

به خواب سخت فرو رفته پای همت من

وگرنه اسم کسی از قلم نیفتاده

به غیر کار ندارم به خویش می گویم

چرا هنوز به ابروت خم نیفتاده 

بقیع شاهد زنده، شبیه سامرا

که اتفاق از این دست، کم نیفتاده 

بماند اینکه به آن قوم رحم کرده حسین 

هنوز سفره ی شاه از کرم نیفتاده 

بماند اینکه چه خمپاره ها که آمده است

ولی به حرمت او در حرم نیفتاده 

ادامه مطلب...
۲۱ آبان ۹۳ ، ۱۷:۰۴ ۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
حدیث وصل

شکاف کعبه شما را دلیل می داند

به اوج میبرد امشب مرا هوای شما

که عشق رابنویسم، فقط برای شما

نگاه میکنم اینجا به رد پای شما

ومی رسم به خدا ، تاخدا ،… خدای شما

که آفریدشما را زمین هوایی شد

وکعبه کعبه شد و خانه ای خدایی شد 

و بال هوروملک فرش این قدم ها شد

زمین برای حضور تو در تمنا شد

زاشک شوق ملائک ستاره پیدا شد

وعشق برتن هفت آسمان هویدا شد 

عصای دست نبی بوده ای و دست خدا

تو دستگیرکلیمی ، تو دستگیر عصا 

ادامه مطلب...
۱۷ مهر ۹۳ ، ۲۰:۰۰ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
حدیث وصل

روضه که هیچ سینه هم نزنید

مجید تالز صفای ضریح دم نزنید
حرفی از بیرق و علم نزنید
گریه های بلند ممنوع است
روضه که هیچ سینه هم نزنید
کربلا رفته ها کنار بقیع
حرفی از صحن و از حرم نزنید
زائری خسته ام نگهبانان
به خدا زود می روم نزنید
زائری داد زد که نا مردان
تازیانه به مادرم نزنید
*
غربت ما بدون خاتمه است
مادر ما همیشه فاطمه است
*

ادامه مطلب...
۱۳ مهر ۹۳ ، ۰۸:۵۶ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
حدیث وصل
شنبه, ۱۵ شهریور ۱۳۹۳، ۰۸:۰۰ ب.ظ حدیث وصل
به سلیمان برسد از طرف مور سلام

به سلیمان برسد از طرف مور سلام

مجید تالباز هم دربدر شب شدم ای نور سلام

باز هم زائرتان نیستم از دور سلام

با زبانی که به ذکرت شده مامور سلام

به سلیمان برسد از طرف مور سلام

کاش سمت حرمت باز شود پنجره ها

باز از دوریت افتاده به کارم گره ها

 

ننوشته ست گنهکار نیاید به حرم

پس بیایید اگر خوب و اگر بد به حرم

برسد خواهش این ناله ی ممتد به حرم

زود ما را برسانید به مشهد به حرم

 

مست از آنیم که از باده به خم آمده ایم

ما سفارش شده ایم، از ره قم آمده ایم

ادامه مطلب...
۱۵ شهریور ۹۳ ، ۲۰:۰۰ ۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰
حدیث وصل

مردم! غلام فاطمه کافر نمی شود

مجید تالپای مرا به مجلس آقا کشید و رفت

دیوانه ای که از قفس آخر پرید و رفت

دلگیر بود، طعنه ی ما را شنید و رفت

شکر خدا که فاطمه او را خرید و رفت

از خاطرم نمی رود آن سوز، آن صدا

یک یا حسین گفت و دلم رفت کربلا

او شامل عنایت پروردگار شد

پای حسین ماند اگر ماندگار شد

روزی که رفت کشورمان داغ دار شد

دلهایمان میان حرم بی قرار شد

هرگز نمرد، رمز دوامش حسین بود

او یک رفیق داشت که نامش حسین بود

ادامه مطلب...
۱۵ شهریور ۹۳ ، ۱۹:۰۸ ۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰
حدیث وصل

با دست بسته است ولی دست بسته نیست

مجید تال

با دست بسته است ولی دست بسته نیست

زینب سرش شکسته ولی سرشکسته نیست

هرچند سربه زیر... ولی سرفراز بود

زینب قیام کرده چون از پا نشسته نیست

زینب اسیر نیست دو عالم اسیر اوست

اورااسیر قافله خواندن خجسته نیست

رنج سفر ،خطر، غم بازار،چشم شوم

داغ سه ساله دیده ولی باز خسته نیست

حتی اگر به صورت او سنگ می خورد

هیهات بند معجرش از هم گسسته نیست

((مجید تال))

۱۵ شهریور ۹۳ ، ۱۵:۰۰ ۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰
حدیث وصل