مجید تالپای مرا به مجلس آقا کشید و رفت

دیوانه ای که از قفس آخر پرید و رفت

دلگیر بود، طعنه ی ما را شنید و رفت

شکر خدا که فاطمه او را خرید و رفت

از خاطرم نمی رود آن سوز، آن صدا

یک یا حسین گفت و دلم رفت کربلا

او شامل عنایت پروردگار شد

پای حسین ماند اگر ماندگار شد

روزی که رفت کشورمان داغ دار شد

دلهایمان میان حرم بی قرار شد

هرگز نمرد، رمز دوامش حسین بود

او یک رفیق داشت که نامش حسین بود

"دیدم به خواب خوش که به دستش پیاله بود" *

در بین روضه روی لبش آه و ناله بود

او با رسول ترک سحر هم پیاله بود

کنج بهشت نوکر خانم سه ساله بود

هر کس حسین گفته که ذاکر نمی شود

مردم! غلام فاطمه کافر نمی شود

رفتی و مستجاب شد آخر دعای تو

رفتی و جور شد سفر کربلای تو

پیچیده است باز به گوشم صدای تو

امشب میان مایی و خالیست جای تو