۱۱۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «شعر مذهبی» ثبت شده است

مردم! غلام فاطمه کافر نمی شود

مجید تالپای مرا به مجلس آقا کشید و رفت

دیوانه ای که از قفس آخر پرید و رفت

دلگیر بود، طعنه ی ما را شنید و رفت

شکر خدا که فاطمه او را خرید و رفت

از خاطرم نمی رود آن سوز، آن صدا

یک یا حسین گفت و دلم رفت کربلا

او شامل عنایت پروردگار شد

پای حسین ماند اگر ماندگار شد

روزی که رفت کشورمان داغ دار شد

دلهایمان میان حرم بی قرار شد

هرگز نمرد، رمز دوامش حسین بود

او یک رفیق داشت که نامش حسین بود

ادامه مطلب...
۱۵ شهریور ۹۳ ، ۱۹:۰۸ ۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰
حدیث وصل

دارد از باب الجواد این بار می آید یتیمی

قاسم صرافانمی خورد بر گونه ام از جانب صحنت شمیمی

می دهی اذن دخول این بار آقا با نسیمی

فرق دارد زائرت واگویه هایش با همیشه
دارد از «باب الجواد» این بار می آید یتیمی

دست خالی آمدم رسم ادب این نیست آقا
میهمان با توشه ای آید به دیدار کریمی

در میان سوره های چشم های مهربانت
«توبه»ام دارد چه«بسم الله الرحمن الرحیم»ی

شاه توس! آواره ی آهنگ ناقوست مسیحی
یابن موسی! بی قرار طور آهویت کلیمی

از تو پنهان نیست شرح غصه ها هر چند گم شد
در صدای کفترانت ناله های یا کریمی

زخم های کهنه با دیدار تو درمان شد اما
دردهای تازه آوردیم ای یار قدیمی!

((قاسم صرافان))

۱۵ شهریور ۹۳ ، ۱۸:۰۰ ۲ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰
حدیث وصل