خود را کبوتر حرمت فرض می کنم

سید محمد جواد شرافتحسی زلال داری و حالی زلال تر

چشمان تو شده ست از این حس و حال تر

آری به خاکبوسی کوثر نشسته ای

اشکی بریز از دل زمزم زلال تر

آیینه ی نگاه تو تصدیق می کند

در روشنی ندیده از او بی مثال تر

لطفش به مرز معجزه نزدیک تر شده ست

هر قدر آرزوی تو بوده محال تر

دستان گرم او شده پاسخ ترین جواب

وقتی که دست توست ز پرسش سوال تر

***

پر میزند دلم به هوای زیارتش

هر روز خسته حال ترم خسته حال تر

خود را کبوتر حرمش فرض میکنم

هرگز ندیده ام ز خودم خوش خیال تر

من نیز میروم که ببینم به چشم خود

حسی زلال دارم و حالی زلال تر

۱۵ شهریور ۹۳ ، ۱۹:۲۳ ۱ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰
حدیث وصل

مردم! غلام فاطمه کافر نمی شود

مجید تالپای مرا به مجلس آقا کشید و رفت

دیوانه ای که از قفس آخر پرید و رفت

دلگیر بود، طعنه ی ما را شنید و رفت

شکر خدا که فاطمه او را خرید و رفت

از خاطرم نمی رود آن سوز، آن صدا

یک یا حسین گفت و دلم رفت کربلا

او شامل عنایت پروردگار شد

پای حسین ماند اگر ماندگار شد

روزی که رفت کشورمان داغ دار شد

دلهایمان میان حرم بی قرار شد

هرگز نمرد، رمز دوامش حسین بود

او یک رفیق داشت که نامش حسین بود

ادامه مطلب...
۱۵ شهریور ۹۳ ، ۱۹:۰۸ ۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰
حدیث وصل

دارد از باب الجواد این بار می آید یتیمی

قاسم صرافانمی خورد بر گونه ام از جانب صحنت شمیمی

می دهی اذن دخول این بار آقا با نسیمی

فرق دارد زائرت واگویه هایش با همیشه
دارد از «باب الجواد» این بار می آید یتیمی

دست خالی آمدم رسم ادب این نیست آقا
میهمان با توشه ای آید به دیدار کریمی

در میان سوره های چشم های مهربانت
«توبه»ام دارد چه«بسم الله الرحمن الرحیم»ی

شاه توس! آواره ی آهنگ ناقوست مسیحی
یابن موسی! بی قرار طور آهویت کلیمی

از تو پنهان نیست شرح غصه ها هر چند گم شد
در صدای کفترانت ناله های یا کریمی

زخم های کهنه با دیدار تو درمان شد اما
دردهای تازه آوردیم ای یار قدیمی!

((قاسم صرافان))

۱۵ شهریور ۹۳ ، ۱۸:۰۰ ۲ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰
حدیث وصل

با دست بسته است ولی دست بسته نیست

مجید تال

با دست بسته است ولی دست بسته نیست

زینب سرش شکسته ولی سرشکسته نیست

هرچند سربه زیر... ولی سرفراز بود

زینب قیام کرده چون از پا نشسته نیست

زینب اسیر نیست دو عالم اسیر اوست

اورااسیر قافله خواندن خجسته نیست

رنج سفر ،خطر، غم بازار،چشم شوم

داغ سه ساله دیده ولی باز خسته نیست

حتی اگر به صورت او سنگ می خورد

هیهات بند معجرش از هم گسسته نیست

((مجید تال))

۱۵ شهریور ۹۳ ، ۱۵:۰۰ ۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰
حدیث وصل

هر شب میان مقبره ها راه می روم

علی داوودی

باید که لهجه ی کهنم را عوض کنم

این حرفِ مانده در دهنم را عوض کنم 

یک صبح تازه را بسرایم از آفتاب

شمع قدیم سوختنم را عوض کنم

دارم میان مقبره ها راه می روم

شاید هوای زیستنم را عوض کنم 

بردار شعر های مرا، مرهمی بیار

بگذار وصله های تنم را عوض کنم 

بگذار شاعرانه بمیرم از این سرود

از من مخواه تا کفنم را عوض کنم 

من که هنوز خسته ی باران دیشبم

فرصت بده که پیرهنم را عوض کنم

علی داوودی

۱۵ شهریور ۹۳ ، ۰۷:۰۰ ۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰
حدیث وصل

ماه مخفی شدنش نیز تعادل دارد

سید حمید رضا برقعی

جمعه ها طبع من احساس تغزل دارد

ناخودآگاه به سمت تو تمایل دارد

بی تو چندیست که در کار زمین حیرانم

مانده ام بی تو چرا باغچه ام گل دارد

شاید این باغچه ده قرن به استقبالت

فرش گسترده و در دست گلایل دارد

تا به کی یکسره یکریز نباشی شب و روز

ماه مخفی شدنش نیز تعادل دارد

کودکی فال فروش است و به عشقت هر روز

می خرم از پسرک هر چه تفال دارد

یازده پله زمین رفت به سمت ملکوت

یک قدم مانده زمین شوق تکامل دارد

هیچ سنگی نشود سنگ صبورت ، تنها

تکیه بر کعبه بزن ، کعبه تحمل دارد...

 سید حمید رضا برقعی

۱۴ شهریور ۹۳ ، ۲۲:۱۵ ۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰
حدیث وصل
جمعه, ۱۴ شهریور ۱۳۹۳، ۰۶:۴۲ ب.ظ حدیث وصل
به نام نامی سر

به نام نامی سر

سید حمید رضا برقعی

نوشتم اول خط بسمه‌ تعالی سر

بلند مرتبه پیکر  بلندبالا سر

فقط به تربت اعلات سجده خواهم کرد

که بنده‌ی تو نخواهد گذاشت هرجا سر

 

قسم به معنی «لا یمکن الفرار از عشق»

که پر شده است جهان از حسین سرتاسر

 

نگاه کن به زمین! ما رایت الا تن

به آسمان بنگر! ما رایت الا سر

 

ادامه مطلب...
۱۴ شهریور ۹۳ ، ۱۸:۴۲ ۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰
حدیث وصل