۲۳ مطلب در شهریور ۱۳۹۳ ثبت شده است

که من یک شاعر درباری ام مداح سلطان ام

سید حمید رضا برقعیهمیشه قبل هر حرفی برایت شعر می‌خوانم
قبولم کن من آداب زیارت را نمی‌دانم


نمی‌دانم چرا این قدر با من مهربانی تو
نمی‌دانم کنارت میزبانم یا که مهمانم


نگاهم روبه‌روی تو بلاتکلیف می‌ماند
که از لبخند لبریزم، که از گریه فراوانم


به دریا می‌زنم، دریا ضریح توست غرقم کن
در این امواج پرشوری که من یک قطره از آنم


سکوت هرچه آیینه، نمازم را طمأنینه
بریز آرامشی دیرینه در سینه پریشانم


تماشا می‌شوی آیه به آیه در قنوت من
تویی شرط و شروط من اگر گاهی مسلمانم


اگر سلطان تویی دیگر ابایی نیست می‌گویم: 
که من یک شاعر درباری‌ام مداح سلطانم

لینک دکلمه ی این شعر

۱۶ شهریور ۹۳ ، ۱۲:۴۵ ۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰
حدیث وصل

ای راهب کلیسا دیگر مزن به ناقوس

سید حمید رضا برقعیای راهب کلیسا دیگر مزن به ناقوس

خاموش کن صدارا، نقاره می زند طوس

آیا مسیح ایران کم داده مرده را جان

جانی دوباره بردار با ما بیا به پابوس

آنجا که خادمینش از روی زائرینش

گرد سفر بگیرند با بال ناز طاووس

خورشید آسمان ها در پیش گنبد او

رنگی ندارد آری چیزی شبیه فانوس

رویای ناتمامم ساعات در حرم بود

باقی عمر اما افسوس بود و کابوس

وقتی رسیدی آنجا در آن حریم زیبا

زانو بزن به پای بیدار خفته در طوس...

۱۶ شهریور ۹۳ ، ۱۲:۲۰ ۲ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰
حدیث وصل

دل سادات در ایران بگیرد

سیده تکتم حسینینشسته برف پیری روی مویت دلم می خواست تا باران بگیرد

تنت از خستگی خرد و خمیر است بیا تا خانه بوی نان بگیرد

بهـــــاران از تو تصویـــری ندارد، پــدر پاییـــــز تقصیـــری ندارد

نمی خواهم که در این فصل غربت دل پرمهــرت از آبان بگیرد

غریب و خسته و بی سرپناهم، سیاه است آسمان بختگاهم

برای برگ های زرد عمـــــرم بگـــو جنگل حنــابندان بگیــــرد

پدر اندوه در دلهــا زیاد است سرِ راه تو مشکل ها زیاد است

بگو کی می رسد از راه آن روز که بر ما زندگــی آسان بگیرد

خدا قوت.. نباشی خسته ای ماه از این دنیای تاریک و پر از آه

خدای یوسف ِ افتـــاده در چاه تقاصت را از ایــن زندان بگیرد..

خدا را شکــــر اگر امروز غـــــم هست

حرم هست و حرم هست و حرم هست

خودت گفتی به من امکان ندارد

دل سادات در ایــران بگیرد

۱۶ شهریور ۹۳ ، ۱۱:۴۰ ۲ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰
حدیث وصل

ایوان نجف عجب صفایی دارد

قاسم صرافاندیوانه ی آنم که وفایی دارد

آن یار که چشم دلربایی دارد

این ذکر مرا همیشه دیوانه کند

ایوان نجف عجب صفایی دارد

هر قلب به سینه قبله گاهی دارد

هر قبله برای خود خدایی دارد

اما زدرون کعبه فرمود خدا

ایوان نجف عجب صفایی دارد

حاجی به حرم حال و هوایی دارد

در وقت طواف ربّنایی دارد

بر گرد حرم مهدی زهرا گوید

ایوان نجف عجب صفایی دارد

ای کعبه به خود مبال از روی شرف

جایت بنشین که هرکه جایی دارد

الحق که ملائکه چنین می گویند

ایوان نجف عجب صفایی دارد

عشق من و تو چه ماجرایی دارد

این قصّه چه شاهی چه گدایی دارد

من بین صفا و مروه هم می گویم

ایوان نجف عجب صفایی دارد

((قاسم صرافان))

در کانال حدیث وصل عضو شوید : @hadisevasl

۱۶ شهریور ۹۳ ، ۰۴:۰۰ ۳ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰
حدیث وصل

دین اسلام نه اسلام ابو سفیانی است

سید حمید رضا برقعی

باز از بام جهان بانگ اذان لبریز است 
مثنوی بار دگر از هیجان لبریز است 
دشمن از وادی قرآن و نماز آمده است 
لشکر ابرهه از سوی حجاز آمده است 
با شماییم شمایی که فقط شیطانی است 
(دین اسلام نه اسلام ابوسفیانی است) 
با شماییم که در آتش خود دود شدید 
فخر کردید که هم کاسهء نمرود شدید 
گرد باد آتش صحراست بترسید از آن 
آه این طایفه گیراست بترسید از آن 
هان! بترسید که دریا به خروش آمده است 
خون این طایفه این بار به جوش آمده است 

ادامه مطلب...
۱۶ شهریور ۹۳ ، ۰۰:۰۰ ۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰
حدیث وصل
شنبه, ۱۵ شهریور ۱۳۹۳، ۰۸:۰۰ ب.ظ حدیث وصل
به سلیمان برسد از طرف مور سلام

به سلیمان برسد از طرف مور سلام

مجید تالباز هم دربدر شب شدم ای نور سلام

باز هم زائرتان نیستم از دور سلام

با زبانی که به ذکرت شده مامور سلام

به سلیمان برسد از طرف مور سلام

کاش سمت حرمت باز شود پنجره ها

باز از دوریت افتاده به کارم گره ها

 

ننوشته ست گنهکار نیاید به حرم

پس بیایید اگر خوب و اگر بد به حرم

برسد خواهش این ناله ی ممتد به حرم

زود ما را برسانید به مشهد به حرم

 

مست از آنیم که از باده به خم آمده ایم

ما سفارش شده ایم، از ره قم آمده ایم

ادامه مطلب...
۱۵ شهریور ۹۳ ، ۲۰:۰۰ ۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰
حدیث وصل

خود را کبوتر حرمت فرض می کنم

سید محمد جواد شرافتحسی زلال داری و حالی زلال تر

چشمان تو شده ست از این حس و حال تر

آری به خاکبوسی کوثر نشسته ای

اشکی بریز از دل زمزم زلال تر

آیینه ی نگاه تو تصدیق می کند

در روشنی ندیده از او بی مثال تر

لطفش به مرز معجزه نزدیک تر شده ست

هر قدر آرزوی تو بوده محال تر

دستان گرم او شده پاسخ ترین جواب

وقتی که دست توست ز پرسش سوال تر

***

پر میزند دلم به هوای زیارتش

هر روز خسته حال ترم خسته حال تر

خود را کبوتر حرمش فرض میکنم

هرگز ندیده ام ز خودم خوش خیال تر

من نیز میروم که ببینم به چشم خود

حسی زلال دارم و حالی زلال تر

۱۵ شهریور ۹۳ ، ۱۹:۲۳ ۱ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰
حدیث وصل

مردم! غلام فاطمه کافر نمی شود

مجید تالپای مرا به مجلس آقا کشید و رفت

دیوانه ای که از قفس آخر پرید و رفت

دلگیر بود، طعنه ی ما را شنید و رفت

شکر خدا که فاطمه او را خرید و رفت

از خاطرم نمی رود آن سوز، آن صدا

یک یا حسین گفت و دلم رفت کربلا

او شامل عنایت پروردگار شد

پای حسین ماند اگر ماندگار شد

روزی که رفت کشورمان داغ دار شد

دلهایمان میان حرم بی قرار شد

هرگز نمرد، رمز دوامش حسین بود

او یک رفیق داشت که نامش حسین بود

ادامه مطلب...
۱۵ شهریور ۹۳ ، ۱۹:۰۸ ۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰
حدیث وصل

دارد از باب الجواد این بار می آید یتیمی

قاسم صرافانمی خورد بر گونه ام از جانب صحنت شمیمی

می دهی اذن دخول این بار آقا با نسیمی

فرق دارد زائرت واگویه هایش با همیشه
دارد از «باب الجواد» این بار می آید یتیمی

دست خالی آمدم رسم ادب این نیست آقا
میهمان با توشه ای آید به دیدار کریمی

در میان سوره های چشم های مهربانت
«توبه»ام دارد چه«بسم الله الرحمن الرحیم»ی

شاه توس! آواره ی آهنگ ناقوست مسیحی
یابن موسی! بی قرار طور آهویت کلیمی

از تو پنهان نیست شرح غصه ها هر چند گم شد
در صدای کفترانت ناله های یا کریمی

زخم های کهنه با دیدار تو درمان شد اما
دردهای تازه آوردیم ای یار قدیمی!

((قاسم صرافان))

۱۵ شهریور ۹۳ ، ۱۸:۰۰ ۲ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰
حدیث وصل

با دست بسته است ولی دست بسته نیست

مجید تال

با دست بسته است ولی دست بسته نیست

زینب سرش شکسته ولی سرشکسته نیست

هرچند سربه زیر... ولی سرفراز بود

زینب قیام کرده چون از پا نشسته نیست

زینب اسیر نیست دو عالم اسیر اوست

اورااسیر قافله خواندن خجسته نیست

رنج سفر ،خطر، غم بازار،چشم شوم

داغ سه ساله دیده ولی باز خسته نیست

حتی اگر به صورت او سنگ می خورد

هیهات بند معجرش از هم گسسته نیست

((مجید تال))

۱۵ شهریور ۹۳ ، ۱۵:۰۰ ۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰
حدیث وصل