۱۲۰ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «شعر آیینی» ثبت شده است

سه شنبه, ۱۶ دی ۱۳۹۳، ۰۴:۲۸ ب.ظ حدیث وصل
شعر اگر از تو نگوید همه عصیان باشد

شعر اگر از تو نگوید همه عصیان باشد

شعر اگر از تو نگوید همه عصیان باشد

زنده در گور غزلهای فراوان باشد

نظم افلاک سراسیمه به هم خواهد ریخت

نکند زلف تو یک وقت پریشان باشد

سایه ی ابر پی توست دلش را مشکن

مگذار این همه خورشید هراسان باشد

مگر اعجاز جز این است که باران بهشت

زادگاهش برهوت عربستان باشد

چه نیازی ست به اعجاز، نگاهت کافی ست

تا مسلمان شود انسان اگر انسان باشد

فکر کن فلسفه ی خلقت عالم تنها

راز خندیدن یک کودک چوپان باشد

ادامه مطلب...
۱۶ دی ۹۳ ، ۱۶:۲۸ ۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
حدیث وصل
سه شنبه, ۱۶ دی ۱۳۹۳، ۰۲:۲۲ ب.ظ حدیث وصل
آیه آیه همه جا عطر جنان می آید

آیه آیه همه جا عطر جنان می آید

آیه آیه همه جا عطر جنان می آید

وقتی از حُسن تو صحبت به میان می آید 

جبرئیلی که به آیات خدا مانوس است

بشنود مدح تو را با هیجان می آید

می رسی مثل مسیحا و به جسم کعبه

با نفس های الهی تو جان می آید

بسکه در هر نفست جاذبه‌ی توحیدی است

ریگ هم در کف دستت به زبان می آید

هر چه بت بود به صورت روی خاک افتاده‌ ست

قبله‌ی عزت و ایمان به جهان می آید 

با قدوم تو برای همه‌ی اهل زمین

از سماوات خدا برگ امان می آید 

نور توحیدی تو در همه جا پیچیده ست

از فراسوی جهان عطر اذان می آید 

عرش معراج سماوات شده محرابت

ملکوتی ست در این جلوه‌ی عالمتابت

ادامه مطلب...
۱۶ دی ۹۳ ، ۱۴:۲۲ ۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
حدیث وصل
سه شنبه, ۱۶ دی ۱۳۹۳، ۰۱:۱۴ ب.ظ حدیث وصل
به شوق خلوتی دگر که رو به راه کرده ای(به همراه موسیقی شعر)

به شوق خلوتی دگر که رو به راه کرده ای(به همراه موسیقی شعر)

به شوق خلوتی دگر که روبراه کرده ای

تمام هستی مرا شکنجه گاه کرده ای 

محله مان به یمن رفتن تو روسپید شد

لباس اهل خانه را ولی سیاه کرده ای 

چه روز ها که از غمت به شکوه لب گشوده ام

و نا امید گفته ام که اشتباه کرده ای 

چه بار ها که گفته ام به قاب عکس کهنه ات

دل مرا شکسته ای! ببین! گناه کرده ای 

ولی تو باز بی صدا ،درون قاب عکس خود

فقط سکوت کرده ای ، فقط نگاه کرده ای

دانلود آهنگ همین شعر با صدای محمد اصفهانی در ادامه مطلب

ادامه مطلب...
۱۶ دی ۹۳ ، ۱۳:۱۴ ۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
حدیث وصل
سه شنبه, ۱۶ دی ۱۳۹۳، ۱۲:۱۰ ب.ظ حدیث وصل
هراس و دلهره خواهد رفت همان شبی که می آیی

هراس و دلهره خواهد رفت همان شبی که می آیی

هراس و دلهره خواهد رفت همان شبی که تو می‌آیی

همان شب آمنه می‌بیند درون چشم تو دنیایی

همین که آمده‌ای از راه، قریش محو تو شد ای ماه!

یتیم کوچک عبدالله! ببین نیامده، آقایی!

گل قشنگ بنی هاشم، سلام بر تو ابوالقاسم

دلم کنار تو شد مُحرم، ندیده خوشتر از این جایی

چنان کنار ابوطالب، ستوده حُسن تو را یثرب

که وحی شد به دل راهب همان ستوده عیسایی

به هیچ آینه جز حیدر، نه پادشاه و نه پیغمبر

شکوه و حُسن تو را دیگر، خدا نداده به تنهایی

به دختران نهان درگل، ببار ساقی نازک دل

ببار تا بشود نازل به قلب پاک تو زهرایی

به آرزوی نگین تو درآمده‌ست به دین تو

مسیح من! به کمین تو نشسته است یهودایی

قسم به «لیل» و به گیسویت، به ذکر «یاحق» و «یاهو»یت 

به آیه‌، آیه‌ی ابرویت به آن دو چشم تماشایی

ادامه مطلب...
۱۶ دی ۹۳ ، ۱۲:۱۰ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
حدیث وصل
پنجشنبه, ۴ دی ۱۳۹۳، ۰۲:۲۰ ب.ظ حدیث وصل
تک بیت های ناب آیینی (محمد سهرابی) به روز می شود

تک بیت های ناب آیینی (محمد سهرابی) به روز می شود

ذو الفقار تو دو دم دارد و عیسی یک دم

پس اولوالعزم ز شمشیر تو یکدم عقب است

نام من را بنویسید به ایوان نجف

نشد از نام سگ کهف کتاب آلوده

مطرب اگر دچار تو گردد سر گذر

قرآن به کف به زلف تو بندد سه تار را

ما بهتریم جان علی یا ملائکه

ما را بچسب نه ملک بال دار را

ادامه مطلب...
۰۴ دی ۹۳ ، ۱۴:۲۰ ۲ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰
حدیث وصل
دوشنبه, ۱ دی ۱۳۹۳، ۰۸:۲۵ ب.ظ حدیث وصل
چشمان تو راهی است سوی آسمان باز

چشمان تو راهی است سوی آسمان باز

چشمان تو راهی است سوی آسمان  باز
دستت گره ها کرده از کار جهان باز

بر دوستدارت در نخواهی بست وقتی
بوده دراین خانه رو به دشمنان باز

حق داشتی از من نگاهت را بگیری
آغوش وا کردی برایم مهربان باز

ای وای از آن روزی که جانت را گرفتند
ای وای ازآن روزی که شد در ناگهان باز

دیدی میان  کوچه حیدر دست بسته است
پهلوی در دیدی که مادر هست جانباز

سخت است از این بیشتر روضه بخوانم
بگذار باشد آخر این داستان باز

((حسین عباسپور))

۰۱ دی ۹۳ ، ۲۰:۲۵ ۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
حدیث وصل
دوشنبه, ۱ دی ۱۳۹۳، ۰۴:۴۸ ب.ظ حدیث وصل
در حریم نور جای مشعل و فانوس نیست

در حریم نور جای مشعل و فانوس نیست

 در حریم نور جای مشعل و فانوس نیست 

هیچ کس از لطف تو در این حرم مأیوس نیست

شکرِ حق با شیر مادر مهرتان در دل نشست 

واقعا بیچاره هرکس با شما مأنوس نیست

کربلا و کاظمین و سامرا ، حتی نجف

هیچ جا بهرِ من درمانده همچون طوس نیست

دُرّ و مرجانی که از احسان به مردم میدهی

دَر صدف هایِ کفِ اعماق اقیانوس نیست

هرکس از سوی تو آمد بویِ جنت می دهد

بوی جنت هیچ جا چون در حرم محسوس نیست

این کبوتر که به دور گنبدت در گردش است

هم طراز هر پرش صدها پرِ طاووس نیست

ادامه مطلب...
۰۱ دی ۹۳ ، ۱۶:۴۸ ۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
حدیث وصل
جمعه, ۲۸ آذر ۱۳۹۳، ۰۸:۰۵ ب.ظ حدیث وصل
تو یک نفس کشیدی و دم آفریده شد

تو یک نفس کشیدی و دم آفریده شد

تو یک نفس کشیدی و دم آفریده شد
با راه رفتن تو قدم آفریده شد
خالق نشسته بود که مدح تو را کند
اینجا گمان کنم که قلم آفریده شد
یا پیش تر ز جود و کرم بوده ای حسن
یا هم زمان با تو کرم آفریده شد
ای لال باد آن که تو را بی حرم شمرد
از ناز شصت توست حرم آفریده شد
روز جمل تو حیدر ثانی شدی حسن
پای شجاعت تو جنم آفریده شد
از مردم عرب که تو خیری ندیده ای
پس بهر یاری تو عجم آفریده شد
تا شکل بی قراری شب های تو شوم
این اشک های چشم ترم آفریده شد

ادامه مطلب...
۲۸ آذر ۹۳ ، ۲۰:۰۵ ۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
حدیث وصل
سه شنبه, ۲۵ آذر ۱۳۹۳، ۰۳:۳۵ ب.ظ حدیث وصل
ما خواب بودیم و تو پرچم را نخواباندی

ما خواب بودیم و تو پرچم را نخواباندی

یخ بست دنیا در دلم ، "یخ بستن"ی آنی
"یخ بستن"ی آن طور که تنها تو می دانی

چیزی شبیه بهت تو از حال و روز ما
وقتی که داری روز.. نه شب نامه می خوانی

آری، شب آن بیرون،قیامت کرده ..حق داری
ما را نبخشی ّ و برامان دل بسوزانی

وقتی تو را دیدم تنم لرزید.. خندیدی..
-درچشم هایت اشک ها در لاله گردانی

بغضم گرفت از حرف هایی که نمی گفتی
خشکم زد از پرسه در آن چشمان بارانی

..فرمانروای درد، روی تخت درمانگاه..
..گم کردن خورشید در خواب زمستانی

ما خواب بودیم و تو پرچم را نخواباندی
ما خواب ماندیم و تو این جا رو به ویرانی..

ادامه مطلب...
۲۵ آذر ۹۳ ، ۱۵:۳۵ ۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
حدیث وصل
جمعه, ۲۱ آذر ۱۳۹۳، ۰۵:۴۳ ب.ظ حدیث وصل
بهترین فیض را یه من دادند

بهترین فیض را یه من دادند

بهترین فیض را به من دادند

به سوالم جواب لن دادند

عاشقان وصال تو اول

به مکافاتِ عشق تن دادند 

روز، تحصیل ساختن کردم

شب که شد درس سوختن دادند 

هجر تلخ است ، از همین تلخی ست

خواب شیرین به کوهکن دادند 

یوسف من ! به دست این یعقوب

جاى پیراهنت کفن دادند 

عاشقان وقت خمسِ دل دادن

پنج پنجم به پنج تن دادند

ما که آواره ایم و دربدریم

اشتباها به ما وطن دادند 

ما مرتب اگر چه در نزدیم

این کریمان مرتباً دادند 

به همه زر ولى به من کشکول

از همه بیشتر به من دادند 

کربلاى حسین رفتن را

از سر سفره ی حسن دادند

ادامه مطلب...
۲۱ آذر ۹۳ ، ۱۷:۴۳ ۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
حدیث وصل